ارشیا همه را می خنداند...
دیشب به مبل تکیه داده بودم و ارسلان روی پاهام تکون می دادم اردلان هم داشت شیر می خورد ارشیا هم رفته بود روی مبل نشسته بود پشت سر من و طبق معمول کار مورد علاقشون را انجام می داد یعنی کشیدن موهای من مظلوم . منم که خیلی خسته بودم حوصله بازی نداشتم سرم هم درد گرفته بود. چند بار از ارشیا خواهش کردم اما نتیجه نداشت بچه دلش بازی می خواست منم تا احساس می کردم که می خواد موهام را بکشه دستم رو می بردم پشت سرم که مانع بشم ارشیا هم فکر می کرد بازیه و قه قهه می زد . قربان بره مادر که سه تایی باهم می خندیدن . خیلی وقت هست نمی دونم از کی بود که وقتی ارشیا صدای گریه دادشهاش را می شنوه می دود که کاری بکنه اما چیکار از دستش بر می آد ؟ ه...
نویسنده :
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
16:06